English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3935 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
armstrong U سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
advice code U کد قراردادی
conventional U قراردادی
defaults U قراردادی
defaulting U قراردادی
bespoke U قراردادی
contracted U قراردادی
default U قراردادی
based on a contract U قراردادی
bespoken U قراردادی
arbitrary U قراردادی
defaulted U قراردادی
contractual U قراردادی
defoult U قراردادی
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
contracted weaver U بافنده قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
convectional current U جریان قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
prosign U علامت قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
formal charge U بار قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
code U نشانه قراردادی
conventions U ائین قراردادی
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
unconventional U غیر قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
convention U ائین قراردادی
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
military symbols U علایم قراردادی نظامی
base symbol U علایم قراردادی مبنا
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
job to job transition U فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
overlays U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] U تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
registration fire U اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
modes U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
conventional sign U علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
runs U اجرای
Sound Blaster U و پس اجرای آن
run U اجرای
conduct of fire U اجرای اتش
execution of judgments U اجرای احکام
machine run U اجرای ماشین
execution of wills U اجرای وصایا
concurrently U اجرای همزمان
plan implementation U اجرای برنامه
rerun U اجرای مجدد
conduct of fire U اجرای تیراندازی
post strike U بعد از اجرای تک
concurrent execution U اجرای همزمان
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
administer justice U اجرای عدالت
dry run U اجرای ازمایشی
auto da fe U اجرای رای
program execution U اجرای برنامه
budget execution U اجرای بودجه
parallel run U اجرای موازی
performance of a contract U اجرای قرارداد
carry out the obligations U اجرای تعهدات
test run U اجرای ازماینده
enforcement of a judgment U اجرای حکم
uses U اجرای چیزی
ground work U اجرای فن در خاک
administration of justice U اجرای عدالت
use U اجرای چیزی
test run U اجرای ازمایشی
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
final process U دستور اجرای حکم
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
desks U اجرای خشک برنامه
technique U روش یا فن اجرای کار
by the number U اجرای فرمان با شماره
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
task forces U نیروی اجرای عملیات
desk U اجرای خشک برنامه
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
task force U نیروی اجرای عملیات
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
task element U عنصر اجرای عملیات
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
checks U اجرای خشک یک برنامه
self aid U اجرای کمکهای اولیه
administration of a will U اجرای وصیت نامه
multi tasking U اجرای چندین کار
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
war game U اجرای بازی جنگ
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
check U اجرای خشک یک برنامه
wargaming U اجرای بازی جنگ
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
concept of operations U روش اجرای عملیات
checked U اجرای خشک یک برنامه
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com